Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش ایسکانیوز بر اساس گزارش رسیده، فریدون جیرانی در ابتدای برنامه در مورد بحث این قسمت «سی و پنج» که درباره نظریه‌پردازی مدیریت سینما در شرایط فعلی بود، اشاره کرد.

وی همچنین مدیریت عسگرپور را موفق ارزیابی کرد و به سابقه مدیریتی او در بنیاد سینمایی فارابی، جشنواره فیلم فجر، خانه سینما و تلویزیون اشاره کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

جیرانی دو دوره جشنواره فیلم فجر را که عسگرپور به عنوان دبیر حضور داشته و مدیریت او در فارابی را موفق ترین دوره های جشنواره فجر و فارابی برشمرد، همچنین بهترین دوره مدیریت خانه سینما نیز به زمان مدیریت ایشان بر می گردد.

پس از این سخنان، مصاحبه با فرهاد توحیدی در مورد روز ملی سینما و وضعیت مدیریت سینما پخش شد و سپس گفتگوی جیرانی با عسگرپور به شرح زیر آغاز شد.

امروز با معضل مدیریت سینما روبه‌رو هستیم. ما از آقای ایوبی به آقای حیدریان رسیدیم و قبل از اینکه فرد را مورد بررسی قرار دهیم، به نظر شما مدیریت سینما در وضعیت فعلی امروز سینمای ایران باید چگونه باشد؟ چقدر با زمان جلو آمده و چقدر عقب مانده است؟ زمان در این مورد چه می گوید؟

فکر می کنم باید از چندین وجه به این بحث وارد شد چراکه وقتی کشورهای دیگر را از نظر فرهنگی بررسی می کنند با وضعیت مهندسی معکوس می توانند به موجودیت فرهنگی مردمان آن سرزمین پی ببرند. نسبت مردم با حوزه فرهنگ و هنر و اینکه فیلم هایشان چقدر شبیه به زندگی شان است، خیلی مسائل را مشخص می کند و از جمله اینکه آن کشور در حوزه فرهنگ و کلان چطور مدیریت می شود.

در مورد کشور ما هم اینگونه است و می توانیم وضعیت زیست، روابط اجتماعی و وضعیت اقتصادی را بررسی کنیم و وقتی پله ها را به عقب برویم متوجه می شویم که اساساً دولتمردان ما چگونه دارند فکر می کنند و چگونه این کشور اداره می شود. واقعیت این است که داشتن تعریف برای مدیریت به ویژه مدیریت فرهنگی در کشور ما سخت است و متوجه شده ام که آن چیزی که با آن روبه‌رو هستیم، پدیده‌های نامناسب در اقتصاد، فرهنگ، اجتماع و روابط اجتماعی مان است.

ما با ساختاری عجیب روبه‌رو هستیم که اگر بخواهیم سینما و حوزه فرهنگ را منتزع کنیم که در حوزه فرهنگ و هنر چه اتفاقی می افتد. به نظرم این نوع گفتگوها ما را لاجرم به سمتی می برد که برخی مدیریان را مقصر بشمریم در صورتی که این موضوع فصلی است و بارها راجع به آن صحبت کرده ام که ما در دولت های پی در پی با مدیران خوش سلیقه و بد سلیقه روبه‌رو بودیم البته ما در حال حاضر خروجی مثبتی داریم و اتفاقات خوبی در سینما می افتد و حتی جایزه های جهانی نیز گرفته ایم ولی وقتی به ساختار و اساساً نوع نگاه مسئولان رده بالای کشور به فرهنگ نگاه کنیم احساس می کنیم گاهی اوقات معجزه رخ می دهد! چون متاسفانه نگاه غیرفرهنگی در این سالها بسیار دیده شده است. این نوع نگاه به این دلیل شکل گرفته است که نگاه مدیران رده بالا به حوزه فرهنگی، غیرفرهنگی است و اساساً نگاه فرهنگی وجود ندارد.

همه این مسائل به این موضوع بر می گردد که مساله فرهنگ، اولویت اول دولت ها نیست. در این صورت باید بگوییم فرهنگ به چه معناست چون ممکن است تفاوت اساسی بین ما و دولتمردان وجود داشته باشد برای مثال زمانی در سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران بودم، مسابقه طناب کشی را جز بیلان کار فرهنگی خود رد می کردند! که البته اشکالی هم ندارد اما وقتی بخواهید در مورد فعالیتهای فرهنگی یک نهاد بیشتر بدانید، احساس سرخوردگی به شما دست می دهد و احساس می کنید خیلی از مدیران فرهنگی متاسفانه فعالیت های فرهنگی را در گپ و گفت و اهدای تندیس و برگزاری مراسم بزرگداشت هنرمندان و گرفتن چند عکس با آنها خلاصه می کنند!

این در حالی است که برنامه های تلویزیون و سینما می تواند به فرهنگ عمومی جامعه کمک کند و به اینها می توانیم به عنوان جریان استراتژیک نگاه کنیم که در مجموعه دولت سالهاست که چنین رویه ای را ندیده ام و متاسفانه کم کم به جرگه ناامیدان این حوزه پیوستم که چطور می شود سینما و تلویزیون به توسعه اقتصادی و اجتماعی مردم کمک کند، اما استراتژی مشخصی در سینما و تلویزیون وجود ندارد و این نبود نگاه استراتژیک فرهنگی از خروجی سینما و تلویزیون مشخص است.

اگر نگاه کلان در هر دولتی وجود داشته باشد، مدیر مشخص خودش را نیز به وجود می آورد. اگر این نگاه استراتژیک فرهنگی وجود داشته باشد رئیس جمهور در انتخاب وزیر و مدیران فرهنگی، نگاهی مشخص خواهد داشت، اما متاسفانه اینگونه نیست و ما با تعدادی سرباز مدیر روبه‌روییم که باید فرمانی را از رده بالاتر خود بگیرد و در این نوع سیستم، فقط پاسخگوی رئیس خود است و اساساً پاسخگویی به ملت معنایی ندارد که البته این نوع نگاه در صداوسیما به مراتب بیشتر از سینما اتفاق می افتد.

اگر این نگاه در هر دولتی وجود داشته باشد که البته از رئیس جمهور شروع می شود، مدیر مشخص خود را به وجود می آورد و تعامل بین مدیران و اهالی سینما در همین قالب شکل می‌گیرد ولی وقتی همه ما بفهمیم که فرهنگ اولویت اول، دوم، سوم و حتی بیستم نیست، احساس می کنیم هر کس هر طور می تواند باید حرف بزند و بنابراین ما با بحران اظهارنظر روبه‌روییم.

به ساختار غلط در فرهنگ و سینما اشاره کردید که جدای از مسائل اقتصادی و اجتماعی نیست. از طرف دیگر به خوش سلیقگی مدیران اشاره کردید که فرد می تواند موثر باشد. ریشه اصلی ساختار غلط چیست و چگونه می شود ساختار غلط را اصلاح جزئی کرد؟ آیا این ساختار غلط تعریف دارد؟

ما در کشوری زندگی می کنیم که به صورت رسمی متولی اصلی فرهنگ مشخص نیست اما روی کاغذ وزارت فرهنگ و ارشاد است که مجوزهای معتبر ارائه می دهد و بررسی های لازم را انجام می دهد. در همین محدوده برای گرفتن پروانه ساخت معیارهایی دارند که با تغییر مدیران، تغییراتی در این معیارها به وجود می آید که ممکن است با خوش سلیقگی مدیریت، تغییرات مقطعی مثبتی به وجود آید.

در همین محدوده انتقادی مطرح است که چرا وقتی بحث سازمان صنفی مطرح می‌شود پیگیری نشده است در حالی که دولت یازدهم با این وعده سر کار آمد. از رویکردهای مهم دولت یازدهم توجه به نهادهای صنفی بود، اما باید پرسید چرا به سازمان صنفی وجه قانونی مشخص داده نشده است!؟ باید مشخص شود که این سازمان قرار است چه زمانی شکل گیرد؟ وقتی به راحتی مجوز صادره وزارت ارشاد برای نمایش یک فیلم توسط بازپرس یک ناحیه زیر سوال می رود، وقتی سینماهای متعلق به یک نهاد می توانند یک فیلم را تحریم کنند و ... باید پرسید که چرا نهادهای فرهنگی تصمیم گیر و تاثیرگذار متعددی داریم که در اقتصاد کلان نیز تاثیرگذارند؟

در کشوری زندگی می کنیم که صداوسیما کاملاً دولتی است و در هیچ کجای دنیا چنین چیزی وجود ندارد و ما نیز بر آن پافشاری می کنیم و فکر می کنیم کوچکترین تغییری در آن سبب می شود فرهنگ کل کشور دچار خدشه می شود. این فضا را همچنان حفظ کردند و البته سازمان به آن عریض و طویلی سالهاست زمین گیر شده است. البته من می خواهم در آینده برای همین سازمان سریال بسازم و ممکن است بگویند چرا سریال می سازی و من باید بگویم باید کار کنم و می توانم از روزنه کوچکی که در همین صداوسیما وجود دارد با مردمم صحبت کنم. من نمی توانم به اعتبار این قضیه خداحافظی کنم و به سراغ مثلا کشاورزی بروم.

بنابراین در چینش نهایی که صداوسیما ظرفیت بزرگی را اشغال کرده است و وزارت ارشاد، سازمان تبلیغاتف حوزه هنری و برخی نیروهای نظامی که بخش فرهنگی دارند، تعدادشان زیاد است که البته همه اینها می توانند حرف یکدیگر را نیز گوش ندهند.

دلیل اصلی این نوع نگاه به چه چیز بر می گردد؟

من فکر می کنم ریشه این موضوع به 5 الی 10 سال بعد از انقلاب بر می گردد که در کنار برخی نهادهایی که ریشه در قبل از انقلاب داشتند و شاید تنها نام شان تغییر کرد، نهادها و سازمان های انقلابی دیگری شکل گرفت، مثل وزارت جهاد و سازمان جهاد سازندگی. در برخی حوزه ها که در جامعه هشدار به وجود آورد، یکسان‌سازی اتفاق افتاد مثل نیروی انتظامی و کمیته؛ اما این موضوع در حوزه فرهنگ زیاد مشخص نبود چون در حوزه فرهنگ ما یاد گرفتیم اگر اتفاق بزرگی بیفتد باید حرکت و کاری کرد و حرکت های فرهنگی اینقدر جزئی است که قابل تشخیص نیست و خودبخودی جلو می رود. برخی از نهادهایی که کار فرهنگی می کنند و حتی می توانند در مقابل مجوزها بایستند حاصل تفکر بعد از انقلاب است به این دلیل که وزارت فرهنگ و هنری وجود داشت که با یک تسامح وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شده بود!

اینطور بود که این گروه ها از تاریخی به بعد فکر کردند برای تقابل با تفکری که در عرصه فرهنگ در حال رشد است، مراکز تصمیم گیری نیاز دارند که نیروهای تفکر مقابل را کُند کند؟

دقیقا همین طور است. اگر همین شروع را در نظر بگیریم در ادامه این شکل می شود که وقتی نهادی شکل می گیرد باید شرح وظیفه داشته باشد و بگوید تفاوتش با نهادی دیگر در چیست. یعنی برای کنترل و جبران کم کاری یکدیگر آمده اند که الان وضعیت به همین منوال است.

هر کدام از این نهادها در مراوداتی، قدرت شان کم و زیاد شد برای مثال یک نهاد انقلابی در دوره ای اقدامات پرثمری داشته باشد و ناگهان موفق شود سینماهای مصادره شده را در خدمت بگیرد. نهاد دیگری کمتر کار کرده، از او می گیرند و به نهادی که بیشتر کار کرده می سپرند.

آیا این رویه بر اساس اصول است یا روابط؟

در کشوری زندگی می کنیم که باید یک نهاد فرهنگی پاسخگوی مسائل فرهنگی کشور باشد. تعددد مراکز فرهنگی و نبود مدیریت متمرکز فرهنگی مشکل اصلی ماست. از طرف دیگر اگر قرار است مدیری برای این در نظر گرفته شود باید مدیری باشد که بتواند از عهده این کارها برآید و این سیستم باید حفظ شود.

به نظر شما تا چه زمانی این رویه ادامه خواهد داشت؟ الان در عصر و شرایط جدیدی هستیم و نسل جدید فیلمسازی آمده است. تکنولوژی همه معادلات را به هم ریخته است و همچنانکه فیلم «لرد» توقیف بود اما الان در همه دنیا اکران خواهد شد! با این معادلات جدید چگونه باید برخورد کرد؟

تصمیم گیری درست عاقبت رویه پیش روی ماست. شخصی که مسئولیت حوزه فرهنگ را بر عهده می گیرد باید بتواند با دیگر حوزه ها تعامل و گفتگو داشته باشد و امیدوارم مدیران ما این نشانه ها و معادلات جدید را دریافت و سیاستگذاری کنند.

تجربه این چند ساله می گوید که آگاه سازی باید در درون سینما انجام شود چون در سینما سرمایه های ارزشمند زیاد داریم یعنی کارگردانانی داریم که می توانند هر کدام یک نظریه‌پرداز اجتماعی باشند و می توانند مدیریت کلان کشور را تحت تاثیر قرار دهند اما در مورد اینها باید هم افزایی صورت بگیرد نه اینکه بگوییم روابط مان با دولت خیلی خوب است لطفا به خانه تان بروید.

آن چند سالی که خانه سینما وجه دیگری در دولت دهم از خود نشان داد و تحولاتی که در خانه سینما اتفاق افتاد حاصل همین نوع هم افزایی بود و ما فهمیده بودیم چگونه باید رفتار سیستماتیک داشته باشیم و آن را تمرین کردیم و من امیدوار بودم چنین شرایطی در سینما ادامه پیدا کند.

معمولاً وقتی دولت به فرهنگ نزدیک می شود منفعل می شویم. در این مورد چه باید کرد؟

بخشی از این آگاه سازی باید در داخل سینما و به ویژه صنف صورت بگیرد و باید این جریان را به وجود آورد که گفتگو به این معنا شکل گیرد و امکانات و اختیارات خودمان را بفهمیم و بدانیم می توان کاری کرد و به همان دلیلی که خانه سینما بسته نشد و همچنان می شود کاری انجام داد.

در واقع این ماجرا به خود دولتمردان کمک می کند چون در حل بسیاری از معضلات اجتماعی ناتوانی خود را اعلام می کنند و متوجه شدیم که در خیلی موارد امکان اداره امور را ندارند. همه جای دنیا در این گونه مواقع سینما و حوزه های مختلف هنری به کمک می آیند تا روابط اجتماعی بهتری تجربه شود که این امکان الان به مقدار زیاد سلب شده است و ما اگر این آگاه سازی را از درون شروع کنیم به مرور مدیران متناسب با این موضوع به وجود می آیند.

الان اینگونه مدیران را نداریم چراکه باید کسی باید بیاید که با نهادهای مختلف تعامل داشته باشد. ما باید رفتار مدیران فرهنگی در این سالها را مرور کنیم که تعامل را چگونه تعریف کرده اند. به نظر من خیلی ناامیدکننده است و من امیدوار بودم در دولت یازدهم دولتمردان بتوانند از این ظرفیت بالایی که در سینما بخاطر اختلافات با دولت دهم وجود داشت، استفاده کنند برای پیشبرد اهداف خودشان. اما اینگونه نشد و دلخوش به بیمه تکمیلی و ... شدیم. البته وقتی با اعضای اصناف گفتگو کنید احساس نارضایتی را حس می کنید.

در بحث آگاه سازی از درون که اشاره کردید، با اختلافاتی که موجود است و برخی نیز سعی می کنند این اختلافات را دامن بزنند و نمی گذارند تجمع صنفی واحد داشته باشیم، چه باید کرد؟

امیدوار بودم و هستم که مدیران ما در حوزه های دولتی، صنفی و غیر دولتی، نشانه هایی وجود دارد که می تواند به آنها یک پیام مشخص بدهد. برای مثال روزنامه ای که صد درصد متعلق به ارگان نظامی است در صفحه فرهنگ و هنرش دائم در حال پالس فرستادن است که فلان فیلمساز ارگانی یا فلان فیلم ارگانی... وقتی فکر می کنید اولین نظریه ای که به ذهن می آید این است که این سر و ته این روزنامه با هم همخوانی ندارد یعنی مدیرمسئولی دارد که از بخش فرهنگ و هنرش اطلاعی ندارد اما وقتی این پالس را در جای دیگری نیز دریافت می کنید متوجه می شوید که با مجموعه نهاد، انرژی، توان و تریبون مواجهیم که می خواهند سینما را کلاً در حالت بی آبرویی نگاه دارند و همه به جان هم بیفتند.

از طرف دیگر ما در جامعه ای زندگی می کنیم که مفاسد اقتصادی و اجتماعی‌ ناجوری دارد اما چه چیز باعث می شود با یک جمله یک بازیگر یا فیلمساز بحرانی عظیم به وجود آید که بازخوردش در جامعه به گونه ای جلوه می کند که سینما عجیب است. در این راستا حتی برنامه تلویزیونی با این هدف در حوزه سینما طراحی و ساخته می شود که قرار است بخش عمده آن به مخاطب القا کند سینما، دیوانه خانه است! اینها پالس غلط دادن به اجتماع و مدیران تصمیم‌گیر است.

حال باید چه کرد؟ به نظر من آگاه سازی بهترین راه است. آن زمانی که در دولت دهم اتفاق خانه سینما می افتاد تصورم این بود که نمایندگان صنوف باید هر هفته جلسه داشته باشند و دائم باید به روز و مطلع باشند که چه اتفاقاتی رخ داده است. این رویه، مشارکت دادن همه اعضای صنوف می شود. این فضا متاسفانه الان در سینما وجود ندارد و وقتی با دوستان صحبت می کنیم باورمان نمی شود که روزنامه ای که خودش ارگانی است، چرا اینگونه صحبت می‌کند! اتفاقاً ما باید از داخل این روزنامه تئوری استخراج کنیم و به همین سادگی نیست.
ب
نابراین آگاه سازی در وهله اول است. خوشبختانه در وزارت ارشاد مدیرانی هستند که گفتگو می کنند و از این فرصت ها نباید گذشت.

در صحبت هایت به «به روز بودن» اشاره کردی، به روز بودن برای یک صنف یا یک مدیر در وضعیت کنونی سینما چه معنایی می دهد؟

گاهی اوقات در مورد به روز بودن صحبت می کنیم و اکثراً در برخی نهادها به روز بودن را با تغییر تکنولوژی اشتباه می گیرند و فراموش کرده ایم که تکنولوژی، تنها ابزاری هستند که باید اتفاق دیگری را رقم بزنند مثلا چرا الان مردم سریال های قدیمی را بیشتر دوست دارند و برایشان جذاب تر است؟ پس تکنولوژی به چه کار ما آمده است؟ تکنولوزی باید به کار ما بیاید که حرکتی انجام شود که آن حرکت فراموش شده است. در واقع تفکر به روز بودن در سینما وجود ندارد و این موضوع در پیکره مدیریت تمامی نهادهای فرهنگی نیز وجود دارد.

مدیران نمی دانند فضاهای جدید ایجاد شده است تا یک اتفاق در عرض 3 ثانیه جهانی می شود که خود این مساله فهمی جدی می خواهد. متاسفانه مدیران اشتباه کرده و فکر می کنند باید صفحه توییتر و اینستاگرام داشته باشند! این در حالی است که باید بدانند چطور می توان از این ابزار استفاده کرد.

در دوره ای که به فکر فرار از دهکده جهانی بودیم باید به فکر تقویت پایه های خود می بودیم نه اینکه پارازیت بفرستیم و قرنطینه شویم. تمام این کارها را کردیم برای اینکه می خواستیم مستقل باشیم اما نمی داستیم که استقلال با قوت به وجود می آید. این قوت زمانی شکل می گرفت که مسئول حوزه سینما و فرهنگ را لزوماً نباید از افراد نظامی قرار دهید. متاسفانه همکاران ما در این حوزه ها با بحران اظهارنظر، کاری کردند که به مدیران عالی کشور بفهمانند اگر رئیسی منصوب می کنید از بیرون قشر سینما قرار دهید. البته بعد از مدتی نیز عملکرد آن مدیر بیرونی جواب نمی دهد. ما به این وضعیت عادت کرده ایم.

برای مدیریت فعلی سازمان سینمایی چه پیشنهاد و توصیه ای دارید؟

خوشبختانه آقای حیدریان برنامه های بلندنظرانه ای دارد؛ یعنی می داند اداره سینما با سازوکار فعلی امکان پذیر نیست و برای رسیدن به نقطه ای که سینما چگونه باید اداره شود و ممیزی ها باید شکل و زمانه جدید به خود بگیرند و سازمان ها و انجمن های داخلی سازمان باید تغییر کنند. خوشبختانه در این مورد دیدم اقداماتی انجام داده اند و او می داند که الان دیگر زمان گفتگو نیست و باید برنامه ها و ایده ها اجرا شوند.

در حوزه فرهنگ می تواند این اتفاق رخ دهد که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به پشتوانه هنرمندان موسیقی که بیشترین مشکلات را ایجاد کرده است، می تواند اهداف خود را پیش ببرد.

یعنی برنامه های بلند نظرانه باید با همکاری افراد درون صنف و پشت سر معاون سینمایی صورت بگیرد؟

بخش قابل توجهی از آن اینطور است. من نمی توانم بگویم که اهالی صنف لطفا بیایید پشت سر من! من باید بگویم که اهالی صنف ابتدا برنامه های من را متوجه شوید یعنی باید آگاه‌سازی اتفاق بیفتد. اگر بگوییم باز 4 سال دیگر فرصت داریم اشتباه بزرگی کردیم و اتفاقی که در دولت یازدهم افتاد، می افتد. چهار سال به گپ و گفت گذشت؛ اما در معادلات مدیریتی باید حرف صریح را زد. در مصاحبه ای این موضوع را مطرح کردم که البته آقای ایوبی از این صحبت من دلگیر شد اما ایراد من به شخص ایوبی نبود بلکه ایرادم به مدل مدیریتی در وزارت ارشاد بود. باید اتفاقی مهم بیفتد و این اتفاق لزوماً به معنای فروش بالای فیلم ها نیست و منظور من فراتر از اینهاست.

صحبت از وضعیت فعلی سینمای ایران، در مورد سیستمی آف لاین است یعنی با دولتی طرفیم که ما را به خاطر اینکه شبیه به دولت دهم نیست، چال کرده است ولی اگر فکر کنیم که موضوع فرهنگ و هنر برای دولت فعلی، موضوعی استراتژیک است به نظرم خوش خیالی کردیم چراکه حداقل دولت یازدهم این موضوع را نشان نداد و دولت دوازدهم نیز در ادامه منطقی دولت یازدهم حرکت می کند. حال کمی آرام تر حرکت می کنیم و امیدواری من این است که با این سرعت، نسل های بعدی از آن بهره مند شوند.

در ادامه بحث درباره جشنواره فجر صحبت کنید. آیا باید تبدیل به یک جشن شود؟ شما یک بار جوایز جشنواره را کم کردید که خودم از موافقان این موضوع بودم اما بلافاصله اختلافات شکل گرفت و مدیر بعدی جوایز را برگرداند. الان هم اختلافات سر حذف جوایز فنی زیاد است. فکر می کنید با مدیریت جشنواره فیلم فجر باید چه کار کرد که مدیریت ثابتی ایجاد شود؟

اگر توضیح بدم چرا آن سال جوایز را کم کردم شاید پاسخ این سوال شما نیز باشد. وقتی دبیر جشنواره فجر شدم، از قبل با مسائل موجود جشنواره آشنا بودم. دبیر نشدم که عمل قهرمانانه انجام دهم بلکه فکر می کردم این جشنواره به شکل قدیمش نمی تواند ادامه پیدا کند و آینده هم این را نشان داد. از سال 78 به بعد، در کدام دوره جشنواره به خوب شدن حال ما و حال ما به جشنواره کمک کرد و بخش قابل توجهی از اهالی سینما احساس خوشحالی داشتند؟

هیچ جشنواره ای در دنیا وجود ندارد که کارکرد جشن و جشنواره ای داشته باشد. جشنواره یک جریان رقابتی است که 5 الی 9 داور دارد که تنها به چند پارامتر مشخص جایزه تعلق می‌گیرد که همه جای دنیا به این صورت است. برعکس ما که فکر می کنیم هر کسی می‌تواند در مورد چند چیز اظهارنظر کند، آنجا فکر نمی کنند که یک داور می تواند در 17 مورد در یک فیلم اظهارنظر و داوری کند! برای مثال در سالی که من دبیر بودم، داوران به فیلمی جایزه صدابرداری می دادند که اصلا صدابرداری نداشت و روی آن صداگذاری انجام شده بود! و این در حالی بود که جایزه صداگذاری نیز وجود داشت.

همکاران ما در سینما درگیر مهمانی می شوند و پالسی که همکاران ما به دبیران جشنواره متمادی می دهند برخی اوقات بسیار خطرناک است و به همین دلیل است که با مدیرانی مواجه می شویم که اگر روحیه محافظه کاری داشته باشند اصلا نمی توانند تصمیم گیری کنند و همین موضوع سبب می شود که تصمیم گیران به دردسر فکر نکنند و جوایز را به دلایل مختلف زیاد می کنند و در بخش مهمان هم سیمرغ می دهد! و این در صورتی است که اعتبار جشنواره مهم است.

تبلیغات فیلم ها نیز به گونه ای شده است که کنار بیلبوردشان تصویر چند سیمرغ وجود دارد که در اینجا، بحث مهمانی و مسابقه با هم مخلوط می شود.

منبع: ایسکانیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.iscanews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسکانیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۶۸۵۰۱۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رویکرد ایدئولوژیک دولت رییسی، ریشه ادامه چالش‌های اقتصادی

آیا دولت رییسی از توان و ظرفیت لازم برای مهار چالش‌های جدی و پر شمار کشور برخوردار است ؟ آیا اولویت گذاری های دولت در سالجاری، منجر به کاهش مشکلات خواهد شد؟ این سوالات و مشابه آنها از دغدغه‌های اصلی کارشناسان و حتی افکار عمومی است.پیش از ورود به این بحث بیان چند نکتۀ مقدماتی ضروری است:

بعد از شکست توافق برجام که رقابت های سیاسی داخلی هم از عوامل تأثیرگذار آن بود و تشدید تحریم ها در ابتدای سال ۹۷، بخش قابل توجهی از درآمدهای بودجه از طریق عدم امکان فروش نفت از بین رفت. علاوه بر تحریم فروش نفت، در تجارت کالاهای غیرنفتی و نیز ارتباطات مالی و بانکی با جهان خارج نیز محدودیت های بیسابقه ای تحمیل شد. قابل انتظار بود که این میزان محدودیت برای اقتصادی که به شدت به تجارت خارجی اش وابسته است، مشکلات معیشتی و رفاهی جدی برای تودۀ مردم ایجاد می شد. دولت وقت (روحانی) برای جبران درآمدهای نفتی ناچار به تأمین کسری بودجه از طریق استقراض (فروش اوراق قرضه و از بانک مرکزی) گرفته تا فروش اموال و شرکت های دولتی متوسل شد. با اتمام منابع موجود برای جبران کسری بودجۀ ناشی از حذف درآمدهای نفتی، قابل انتظار بود که شرایط اقتصادی کشور دشوارتر گردد. با استقرار دولت رئیسی در سال ۱۴۰۰، انتظار آن بود که دولت شرایط سخت اقتصادی اجتماعی و سیاسی کشور را درک نموده و کابینه ای توانمند، با تجربه و با تخصص های لازم معرفی نماید، به خصوص آنکه پیش از استقرار، با وعده های حیرت انگیز، توقع زیادی در بین طرفداران خود ایجاد نموده بود. نیاز به مرور وعده های نشدنی اعلام شده نیست اما ادعای حل مشکلات معیشتی مردم بدون رفع تحریم ها، کاملاً قابل تردید بود. اما با معرفی کابینه ای ضعیف، کم تجربه و کم تخصص، مشخص شد که انتظار حل مشکلات اقتصادی حتی با رفع تحریم ها نیز انتظار نابه جائی است. لازم به تأکید است که مجلس فعلی که همسو با دولت جدید بود نیز به دلیل تأیید اعضاء ضعیف کابینه، در ایجاد مشکلات اقتصادی امروز شریک است و ژست های منتقدانۀ گاه و بیگاه مجلسیان، مسئله را تغییر نمی دهد. ضعف و ناتوانی کابینه وقتی بیشتر نمایان شد که دولت و مجلس در کمتر از دو سال ناچار شدند بیش از ده وزیر و مسئول ارشد اقتصادی را تغییر دهند. در طول سه سال گذشته، دولت با تصوراتی نه چندان واقع‌ بینانه تلاش کرده وعده های خود را عملیاتی کند. از جملۀ اقدامات دولت در این راستا عبارتند از: تمرکز بر تجارت با کشورهای همسایه، توسل به توافقنامه های منطقه ای، افزایش بیسابقۀ روابط تجاری با کشورهای چین و روسیه، تمرکز شدید بر کاهش نقدینگی (به زعم خود) به عنوان مهمترین عامل تورم. با این وصف، کمترین نشانه از موفقیت این روش ها در حل مشکلات اقتصادی کشور وجود ندارد. بعد از گذشت نزدیک سه سال و ناکامی در روش های به کارگرفته برای جبران درآمدهای نفتی، وقتی کفگیر منابع درآمدی دولت به تهِ دیگ رسید (فروش اوراق قرضه، فروش شرکت های دولتی، فروش اموال مازاد، و احتمالاً برداشت از صندوق توسعۀ ملی)، برخلاف وعدۀ داده شده دولت متوجه سفرۀ مردم شد. اولین اقدام در تنگ تر کردن سفرۀ مردم، حذف ارز ترجیحی کالاهای اساسی بود (که متأسفانه با توصیه و اصرار تعدادی اقتصادخواندۀ بی اعتنا یا غافل به ناکارآمدی این روش). این در حالی بود که من و برخی متخصصین اقتصاد، هشدارهای مکرر در مورد تبعات سخت این اقدام برای مردم را داده بودیم. با این وصف، این اقدام با نام تکراری جراحی اقتصادی (که به رغم شکست دو جراحی به اصطلاح اقتصادی پیشین) انجام شد که حاصل آن افزایش طوفانی قیمت ارز و نرخ تورم بود.

نکتۀ دیگری که در تحلیل های اقتصادی باید در نظر گرفت آنست که بر خلاف تصور رایج، وضعیت اقتصاد کشور تنها به سیاست های چند مسئول اقتصادی (وزیر اقتصاد، رئیس بانک مرکزی، و رئیس سازمان برنامه و بودجه) محدود نمی شود، بلکه سیاست ها و اقدامات اغلب وزرا در تحولات اقتصادی تأثیرگذار است. بدون تردید همۀ وزرای تولیدی (صنعت معدن و تجارت، کار و رفاه، نفت) و نیز وزرای راه و شهرسازی، ارتباطات، و از همه مهمتر امور خارجه (به دلیل وابستگی شدید اقتصاد کشور به فروش نفت و تأمین نیازهای بخش مصرف و تولید از خارج، و بنابراین به مطلوب بودن روابط سیاسی و تجاری و اقتصادی کشور) بستگی تام دارد.

نکتۀ سوم آنکه، علاوه بر کابینه و تیم اجرائی ضعیف، نوع اولویت‌بندی دولت نیز بر ناکامی حل مشکلات اقتصادی کشور تأثیرگذار بوده و هست. مرور بینش و نگرش اصولگرایان نشان می دهد که مهمترین دغدغه و اولویت این گروه، موضوعات ایدئولوژیک، فقهی و سیاسی است و رشد و رفاه اقتصادی و رفع مشکلات معیشتی مردم اولویت پائینی در این نگرش دارد. این مهم نه از نوشته ها و خطابه ها و شعارها، که از تخصیص منابع و ردیف های بودجه قابل تشخیص است. بنابراین، در چنین ساختاری از رتبه بندی اولویت ها آن هم در شرایط تشدید تحریم ها، حل مشکلات معیشتی و رفاهی انتظاری نابه‌جا خواهد بود.

با این توضیحات مقدماتی، اکنون می توان به تحلیل سیاست های اقتصادی دولت در دو سال گذشته و در سال جاری پرداخت. در حوزۀ اقتصادی دولت پیش و پس از استقرار، کاهش تورم از طریق کاهش سرعت رشد نقدینگی را اولویت اصلی خود اعلام نمود. هرچند این اولویت نیز بنابه توصیه و اصرار بسیاری از اقتصادخوانده ها صورت پذیرفته اما برای متخصصینی که با ساختارهای ضدتولید و ضدتوسعۀ موجود آشنا هستند مشخص بود و هست که علت ریشه ای افزایش و تداوم نرخ تورم، فراتر از افزایش نقدینگی است و بنابراین بدون رفع این ریشه ها (که عمدتاً غیراقتصادی و ناشی از همان اولویت های ایدئولوژیک است) امکان کاهش قابل توجه نقدینگی و بنابراین تورم وجود نخواهد داشت. تجربۀ ناکامی دولت پس از سه سال تلاش و تمرکز جدی بر کاهش نقدینگی و تورم شاهد این مدعاست. بنابراین، بدون رفع ریشه های اصلی نقدینگی و تورم، امکان کاهش قابل ملاحظۀ این دو شاخص وجود ندارد مگر آنکه تحریم ها رفع و دوباره درآمدهای نفتی به کمک دولت آید تا کسری بودجه ها تأمین و موقتاً بخشی از مشکلات حل گردد (یا به عبارت بهتر، به نسل های بعدی منتقل شوند). با این وصف، فشار بر کاهش نقدینگی به منظور کاهش تورم اگر با اصلاحات عمیق ساختاری در بخش های غیراقتصادی (نظام ارزشی، نظام انتخاب و انتصاب مدیران و کارگزاران حاکمیت، نظام بودجه ریزی و حذف انبوه ردیف های هزینه ای بی فایده و ضدتوسعه در بخش های فرهنگی و سیاسی و ...) همراه نباشد، هرچند ممکن است اندکی به کاهش تورم منجر شود اما این کاهش به قیمت افزایش رکود و بیکاری خواهد بود که آن سوی سکۀ تورم و مشکلات اقتصادی و معیشتی برای مردم خواهد بود.

حاصل آنکه، در اولویت نبودن رشد و رفاه اقتصادی، تداوم تحریم ها، تداوم ساختارهای ناکارآمد اجرائی و مدیریتی، ، و ... منجر به ناکامی های متعدد در سیاست های داخلی و خارجی شده است که خود موجب تداوم فقر و نابرابری و بیکاری و مهاجرت نخبگان و فرار سرمایه های مالی از کشور شده است. جالب آنکه اخیراً مرکز پژوهش های مجلس در گزارشی به افزایش تعداد فقرا اشاره کرده است که موجب اختلاف و جدل شدید بین مجلس و دولت در رسانه ها شده است. البته باید تأکید نمود که مجلس به دلایل پیش گفته (در همسوئی و همراهی و تأیید هیئت دولت و تعیین اغلب مدیران و مسئولات اجرائی کشور در استان ها و شهرستان ها از طریق فشار نمایندگان) خود در وضعیت و شرایط موجود همراه و شریک دولت است و اینگونه ژست ها رافع مسئولیت مجلسی ها نمی شود.

به هر حال، و با توجه به نکات گفته شده، دولت در طول سه سال گذشته در تحقق وعده های خود ناکام بوده و به دلایل زیر، بعید است در سال جاری نیز تغییری جدی در شرایط اقتصادی و رفاهی جامعه حاصل شود:

دولت همچنان اصرار دارد که بدون رفع ریشه های تورم زای بودجه ای، نقدینگی را کاهش دهد. کاهش نقدینگی بدون رفع موانع تولید، تنها منجر به فشار به تولیدکنندگان به خصوص بنگاه های کوچک و متوسط می شود که خود می تواند به رکود و بیکاری منجر شود. دولت به جای کاهش انبوه هزینه های زائد و بلااستفادۀ بودجه، به افزایش درآمدهای خود با توسل به سفرۀ مردم و از طریق افزایش بیسابقۀ مالیات ها در سال جاری مبادرت نموده است آن هم بدون آنکه نشان دهد افزایش این میزان مالیات منجر به بهبود کمی یا کیفی کدام بخش از خدمات دولتی و حاکمیتی منجر می شود. به علاوه، با وجود چنین تیم ناکارآمدی، بعید است برنامه های اقتصادی دولت به نتایج مثبتی منجر گردد. با شروع به کار مجلس جدید که براساس شواهد، که در اولویت دادن به موضوعات سیاسی و ایدئولوژیک بر حل مشکلات و معیشتی و رفاهی مردم، تندرو تر از پیشینیان خود است، اگر این مشکلات بیشتر نشوند کمتر نیز نخواهند شد؛ و در نهایت، به دلیل وابستگی شدید شاخص های اقتصادی کشور به روابط سیاسی و اقتصادی خارجی به خصوص با کشورهای پیشرفته، و با توجه به احتمال بازگشت مجدد ترامپ (به عنوان بانی خروج از توافق برجام) به قدرت در انتخابات آبان ماه سالجاری و تداوم شدید تحریم ها، احتمال بهبود در سال جاری به حداقل ممکن می رسد مگر آنکه دولت متوجه شود که برخلاف ادعاهای پیشین خود، تحریم ها بسیار تأثیرگذار بوده اند و تلاش کند تا از طریق مذاکرات جدید با دولت امریکا، زمینه را برای رفع یا کاهش تحریم ها فراهم کند.

اقتصاددان

۲۱۲

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903010

دیگر خبرها

  • ضرورت جهش نوین نشریات دانشجویی در جهت حل مساله دانشگاه‌ها
  • روزنامه اطلاعات: ملت در چه فکریه؟ دولت در چه کاریه؟
  • جهاد میدانی محققان برای جهش تولید با مشارکت مردم در بوشهر اجرا شد
  • تصویب اولویت‌های اساسی در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی گیلان
  • رویکرد ایدئولوژیک دولت رییسی، ریشه ادامه چالش‌های اقتصادی
  • سینما به روایت سینما/ دیوار میان پایتخت و شهرستان با «آپاراتچی» فروریخت
  • فیلمی که دیوار میان پایتخت و شهرستان را از بین برد
  • مست عشق، ماجرای یک تابوشکنی در سینما
  • ریشه‌یابی خشونت‌های فیزیکی و کلامی/ جریمه بدون آموزش تاثیری ندارد
  • عکاسان برای مشارکت در پروژه‌های سینمایی مجوز بگیرند